رویای نهایی: آیا میتوان همه چیز را با یک معادله توضیح داد؟
قسمت ششم: معادلهای برای همه چیز
قسمت ششم: اگر معادله خدا را پیدا کنیم، بعدش چه؟
میچیو کاکو در این بخش آخر از کتابش، از فیزیک فاصله میگیرد و وارد سوالی عمیقتر میشود: یافتن معادله خدا یعنی چه؟
آیا تنها هدف علم، رسیدن به این فرمول نهاییست؟
و اگر روزی آن را پیدا کردیم، آیا واقعاً به پایان مسیر خواهیم رسید یا تازه شروع یک ماجراجویی بینظیر است؟
آیا ذهن خدا را میخوانیم؟
کاکو به آرزوی بزرگ آلبرت اینشتین اشاره میکند. اینشتین در اواخر عمرش میگفت:
«میخواهم ذهن خدا را بدانم. بقیه جزئیات هستند.»
برای او، علم فقط دربارهی اعداد و فرمولها نبود. هدفش درک نظم، زیبایی و هماهنگی پشت این جهان بود.
کاکو مینویسد: اگر معادلهای پیدا کنیم که بتواند همهچیز را توضیح دهد – از بزرگترین کهکشانها تا کوچکترین ذرات – در واقع به توصیف ریاضی «ذهن خدا» دست یافتهایم.
اما آیا این یعنی همهچیز تمام میشود؟
پایان علم یا آغاز فصل تازه؟
در نگاه اول، انگار اگر ما به «نظریه همهچیز» برسیم، دیگر چیز تازهای برای کشف نمیماند.
اما کاکو دقیقاً برعکس فکر میکند. او میگوید:
«وقتی راز ساختار جهان را بفهمیم، تازه میتوانیم از آن استفاده کنیم.»
مثل وقتی که قوانین نیوتون کشف شد – تازه بعدش انقلاب صنعتی شکل گرفت. یا کشف الکترومغناطیس – که زمینهساز عصر الکترونیک شد.
اگر معادله خدا را پیدا کنیم، ممکن است تمدن بشری وارد سطحی کاملاً جدید شود:
- کنترل انرژی سیاه و ماده تاریک
- سفر در فضاهای چندبعدی
- ساخت جهانهای مصنوعی
- فهم بهتر از آگاهی، ذهن و حتی “روح”
آیا همهچیز را میتوان فهمید؟
کاکو این سؤال را مطرح میکند: آیا ما انسانها واقعاً توانایی درک تمام واقعیت را داریم؟
او با مثالی جالب توضیح میدهد:
«فرض کنید یک ماهی در برکهای کوچک زندگی میکند. قوانین آن برکه را میفهمد، ولی دنیای بیرون از آب برایش غیرقابلتصور است. شاید ما هم ماهیهایی در برکهی سهبعدی خودمان باشیم. شاید چیزهای بزرگتری در بیرون وجود دارند که هنوز ظرفیت درکشان را نداریم.»
ولی همینجا نقطهی امید کاکوست: علم، قدرت ذهن انسان را گسترش داده. با رایانه، هوش مصنوعی، آزمایشگاههای پیشرفته و ریاضی، ما هر روز داریم از برکهی خودمان فراتر میرویم.
علم، خدا، و معنای هستی
در بخش پایانی، کاکو وارد قلمرو فلسفه و معنویت میشود. او مینویسد:
«برای بعضیها، واژهی “معادله خدا” نوعی توهین است. چون میخواهند خدا را موجودی فراتر از علم بدانند. ولی برای من، این تعبیر احترامآمیز است. چون میخواهیم نظم، عقلانیت و هماهنگی خلقت را بفهمیم.»
کاکو نمیگوید که معادله خدا جای دین را میگیرد. بلکه میگوید:
- علم و دین دو زبان متفاوت برای درک یک واقعیت هستند.
- علم میپرسد چگونه؟
- دین میپرسد چرا؟
یافتن معادله خدا ممکن است ما را به نقطهای برساند که هر دو زبان به یک مسیر ختم شوند.
جمعبندی پایانی: رؤیایی بیانتها
در پایان کتاب، کاکو ما را با یک حس عمیق از شگفتی تنها میگذارد.
او میگوید:
«جهان ما ممکن است از ریسمانهایی ساخته شده باشد که مثل ملودیهای یک سمفونی کیهانی در حال نواختناند. و فیزیک، تلاش برای شنیدن این موسیقی است.»
یافتن معادله خدا یعنی شنیدن کامل این موسیقی.
اما وقتی آن را شنیدیم، تازه میتوانیم آهنگ تازهای بسازیم.
پایان بخش ششم و پایانی
در این مجموعه ششقسمتی، با زبان ساده و همراه با مثال، سفری کردیم در دل یکی از عمیقترین کتابهای علمی معاصر. از فیزیک کلاسیک تا مرزهای کوانتوم، از نظریه ریسمان تا احتمال وجود جهانهای موازی، و در نهایت، رسیدیم به سوالی کهن: ما چرا اینجاییم؟ و چه چیزی ما را ساخته است؟