قسمت پنجم: پایان جهان و فرار هوشهای برتر به کیهانهای دیگر
پایانهای ممکن برای جهان ما
تصور کن جهان مثل یک بادکنک بزرگ است که هر لحظه بزرگتر میشود. اگر بادکنک ترکیده شود، همه چیز تمام میشود (مثل «بیگ کرانچ»). یا اگر بادکنک بهقدری بزرگ شود که دیگر هیچ فشاری نداشته باشد و کمکم هوا از آن خارج شود، سرد و خالی میشود (مثل «مرگ گرمایی»).
انرژی تاریک و تسلط آن
فرض کن در این بادکنک، یک نیروی نامرئی هست که هر بار باعث میشود بادکنک سریعتر باد شود! این همان انرژی تاریک است که جهان را وادار میکند با سرعت بیشتری گسترش یابد، انگار یک راننده نامرئی مدام به پدال گاز فشار میدهد.
تمدن نوع ۳ و ایده فرار به جهانهای دیگر
حالا فرض کن تو این جهان، یک گروه از موجودات خیلی باهوش و پیشرفته وجود دارند که توانستهاند از انرژی تمام شهرها و کشورها استفاده کنند، اما به دنبال انرژیهای بیشتر هستند.
اینها تمدن نوع ۳ هستند که میخواهند مثل قهرمانهای داستانهای علمیتخیلی، دریچهای به جهانهای دیگر باز کنند. مثل کسی که دنبال در مخفی میگردد تا از یک زندان فرار کند.
کرمچاله و مهندسی فضا-زمان
کرمچالهها مثل تونلهای جادویی بین دو نقطه دور در جهان هستند؛ تصور کن که میتوانی از یک خیابان در تهران مستقیم به یک خیابان در نیویورک بروی، بدون اینکه مسیر طولانی بینشان را طی کنی.
اگر این تونلها را بتوان ساخت یا پیدا کرد، هوشهای برتر میتوانند از این راهها به جهانهای دیگر بروند؛ مثل قهرمانهای فیلمها که از دروازههای زمان و فضا عبور میکنند.
مثال نهایی: اتاق فرار کیهانی، سفرهای بیبازگشت
فرض کن در یک بازی اتاق فرار، باید هر چه سریعتر درها و رازها را حل کنی تا از یک ساختمان در حال انفجار فرار کنی. هوشهای برتر در جهان ما هم مثل این بازیکنان هستند که باید پیش از پایان جهان، راه خروج به جهانهای دیگر را پیدا کنند.
اما وقتی وارد جهان دیگر میشوند، دیگر نمیتوانند برگردند، چون در آنجا قوانین فضا و زمان کاملاً متفاوت است؛ این مثل رفتن به یک سفر بیبازگشت به یک سرزمین کاملاً جدید است.