5 تا از بهترین شعرهای شل سیلورستاین که همه باید بخوانند!
شل سیلورستاین (1999-1930) شاعر، کاریکاتوریست، موسیقیدان، خواننده، ترانهسرا و مردی با استعدادهای هنری محبوب آمریکایی بود. ماندگارترین اشعار او آنهایی است که برای خوانندگان جوان تر سروده است. با توجه به محبوبیت اشعار او برای کودکان، داستان این که چگونه او به نوشتن شعر کودک رسید تا حدودی تعجب آور است.
در واقع، او هرگز به این ایده فکر نکرده بود تا زمانی که یکی از دوستانش به او پیشنهاد داد که باید کتابی برای کودکان بسازد. نتیجه مجموعه ای از کتاب های محبوب برای خوانندگان جوان بود، از جمله جایی که پیاده رو به پایان می رسد در سال 1974 (اولین کتاب شعر کودک او) و نوری در اتاق زیر شیروانی (1981). او حتی یکی از معروفترین آهنگهای جانی کش را نوشت: سیلورستاین برای پسری به نام سو در سال 1970 برنده جایزه گرمی شد.
سیلورستاین نویسنده پرکار ادبیات کودک و نوجوان بود و شعرهای زیادی برای جوانان سروده بود، بنابراین بهترین شعرهای او کدامند؟ در زیر، ده مورد از بهترین های او را انتخاب می کنیم. اگر این انتخاب اشتهای شما را تحریک میکند، توصیه میکنیم بهترین کتاب او، جایی که پیادهرو به پایان میرسد، که شامل نقاشیهای فوقالعاده او نیز میشود را در دست بگیرید.
1. بیمار (Sick)
بیایید با یکی از شناخته شده ترین و محبوب ترین اشعار شل سیلورستاین شروع کنیم، درباره موضوعی که بسیاری از کودکان می توانند با آن ارتباط برقرار کنند: عدم تمایل به مدرسه رفتن. پگی آن مک کی، دختر کوچک شعر، به والدینش میگوید که به دلیل مریض بودن نمیتواند به مدرسه برود – و بیدرنگ تمام بیماریهای مختلف خود را فهرست میکند، که طیفی از بیماریهای غیرمحتمل (گم شدن ناف او) را شامل میشود.
البته، اولین قانون از مدرسه رفتن این است که بیماری فرضی خود را قانعکننده کنید، اما تلاش بیش از حد برای ارائه فهرستی طولانی از بیماریهای احتمالی فقط آن را مشکوکتر میکند. خوشبختانه، یک پیشرفت غیرمنتظره در پایان این شعر وجود دارد که در نهایت پگی آن را از مدرسه نجات می دهد!
2. هیولاهایی که ملاقات کردم (Monsters I’ve Met)
این یکی از کوتاه ترین شعرهای این فهرست است، اما یک شعر کلاسیک است. این شعر ایدههایی را که معمولاً با انواع مختلف هیولا مرتبط میشود، میگیرد – اینکه ارواح مردم را تسخیر میکنند، شیاطین سعی میکنند روح شما را تسخیر کنند، خونآشامها میخواهند خون انسانها را بمکند – و این هیولاها را برای جلوههای کمیک به زمین میآورد.
دو سطر آخر به طرز شگفتانگیزی مورد قضاوت قرار میگیرند، و شعر به یکباره خندهدار، مفرح و شوخآمیز است – همه فقط در هشت جمله.
3. اتاق آشفته (Messy Room)
مانند “بیمار”، این شعر دیگری است که ترفند مشخصه شل سیلورستاین را در بر می گیرد. گوینده از ناآرام بودن اتاق کسی شاکی است. جزئیاتی که آنها با برشمردن آنها شروع می کنند، شامل لباس زیر آویزان شده از لامپ و ژاکتی است که بی احتیاطی روی زمین انداخته شده است.
اما شعر با استفاده از یکی دیگر از ویژگیهای اشعار Silverstein: فهرست، هرچه بیشتر و بیشتر خندهدار میشود. وقتی به مارمولکی به نام اد می رسیم که روی تخت خوابیده است، متوجه می شویم که این یک اتاق بسیار درهم و برهم است – اما آن اتاق کیست؟
4. گلوله برفی (Snowball)
این یکی دیگر از جواهر هشت خطی سیلوراستاین است. اگر داستان آدم برفی ریموند بریگز، برای شما خیلی غم انگیز و ناراحت کننده است، در اینجا شعر کوچکی وجود دارد که می تواند معادل آن داستان غم انگیز دوران کودکی باشد: گوینده یک گلوله برفی درست می کند و آنقدر آن را دوست دارد که تصمیم می گیرد آن را به عنوان یک حیوان خانگی نگه دارد.
اما وقتی برای آن لباس خواب و یک بالش درست میکنند، و گلوله برفی به رختخواب میرود… بله، اگرچه شاید بتوانید این مورد را قبل از پایان خندهدار آن حدس بزنید…
از بسیاری جهات، شل سیلورستاین را می توان نوعی راجر مک گوگ آمریکایی (یکی دیگر از شاعران کودکان که موسیقی دان هم هست) در نظر گرفت، و این شعر به وضوح بیشتر از شعرهای دیگر سیلورستاین نشان می دهد که بین این دو شاعر قرابتی وجود دارد.
5. آهنگ آقای گرامپلدامپ (‘Mr Grumpledump’s Song)
آقای گرامپلدامپ، همانطور که از نامش پیداست، از همه چیز متنفر است – یا حداقل این طور به نظر می رسد. همه چیز اشتباه است، زیرا همه چیز در جهان، چیزی «بیش تر از آن است که به نظر می رسد» : روزها خیلی طولانی هستند، آفتاب برای او خیلی گرم است و ماه بلند است.
برخی از شکایات او قابل درک و قابل ربط دادن هستند – مثلاً زمین خیلی غبارآلود یا کفش هایش خیلی تنگ است – در حالی که برخی دیگر او را یک بدبخت کامل نشان می دهند: مثلاً شکایت از اینکه دیگران خیلی خوشحال هستند، یا اینکه ابرها خیلی کرکی هستند.
سخن آخر
شل سیلورستاین در 25 سپتامبر 1930 در شیکاگو، ایلینویز به دنیا آمد و از جوانی شروع به نوشتن و طراحی کرد. سیلورستین بیشتر به عنوان نویسنده کتاب های نمادین نثر و شعر برای خوانندگان جوان شناخته می شود.
شل سیلورستاین همیشه نمی خواست نویسنده یا حتی کاریکاتوریست یا ترانه سرا باشد. اولین عشق او بیسبال بود. او یک بار در مصاحبه ای گفت: «وقتی بچه بودم – 12 یا 14 ساله که بودم، بیشتر ترجیح می دادم یک بازیکن بیسبال خوب باشم.
“اما من نمی توانستم بیسبال بازی کنم، نمی توانستم برقصم. خوشبختانه، مردم من را نمی خواستند، من نمی توانستم این مورد را انجام دهم. بنابراین شروع به کشیدن و نوشتن کردم.”